کتاب گرازیلا

کیفیت کتاب فوق العاده عالی می باشد . صفحه اول مهر کتابفروشی دارد .

من تک و تنها و بعد از آنها از آن محل بیرون زدم و با حالی غمگین و اندوهگین و بی آنکه قصد و نیتی در کار باشد در مسیر جاده ای منتهی به غار پاسیلیپه پیش رفتم . از درون غار عبور کردم و تا جائی در ساحل دریائی رفتم که ساحل جزیره نیسیدا را در خود گرفته بود. از همان کنار دریا چشمانم به سمت روخانه ای پروسیدا برده شد و شاهد سفید رنگ شدن روخانه درست همانند لاک یک لاک پشت بر روی آبی امواج بودم. فکر و ذهنم هم طبیعتا به سمت این جزیره برده شده. علی الخصوص به سمت روزهای جشن و پایکوبی که پیشتر نظیر آن را در آنجا به همراه گرازیلا تجربه اش کرده بودم. یک چیزی الهام گونه من را به آن سمت هدایت می کرد . به خاطرم آد که این دختر جوان یک دوستی هم سن و سال خودش داشت. بله ، دختر مرد فقیری که در خانه های کاه گلی آن اطراف زندگی می کرد . این دختر جوان لباسی مخصوص به تن داشت که شباهتی به لباس های همولایتی هایش نبود . یک روزی که از او علت و انگیزه ای این متفاوت لباس پوشیدن هایش را جویا شدم، او در جواب به من گفت که " او راهبه است. هر چند که اقامت آزادانه ای نزد والدینش در یک نوع وضعیت واسطه میان حصار صومعه و زندگی در خانواده را تجربه می کند ". او کلیسای صومعه اش را به من نشان داد. چندین کلیسا از این دست در آن جزیره و نیز در ساحل روخانه ایتچیا و در روستاهای ییلاق های ناپل وجود داشت. بیست سالی گذشته است و لامارتین کاری نمی کند. گرازیلا برای پایان دادن به شور عاشقانه ای که چندان به مذاق خانواده خوش نمی آید ، لامارتین را راهی ایتالیا می کند. لامارتین از شهر فلورانس دیدن می کند ، اقامتی در شهر رم دارد، به شهر ناپل یعنی جائی می رسد که در آن جا بعد از یک گردش تفریحی با قایق که البته جانش را به خطر می اندازد با دختر یک ماهیگیر ملاقات می کند. البته آن دختر همان گرازیلا است . این رمان یکی از زیباترین و تأثر برانگیز ترین ماجراهای عاشقانه ای است که تا کنون نظریش را کسی ننوشته است. داستانی بسیار کوتاه که در آن گرازیلا پس از برگشت دوستش به فرانسه عمر چندانی نمی کند. در این رمان دو شخصیت داستانی یعنی خود گرازیلا و کشور ایتالیا وجود دارد. البته ایتالیای لامارتین شباهتی به ایتالیای استاندال ندارد. ایتالیائی بدون کشیش های و اشقف های عشق بلکه ایتالیای دهقانان و ماهیگیرانی که در ساحل روخانه های ایچسیا و پروسیدا و در جاهائی در درون باغ هایشان و تاکستان هایشان زندگی می کند. اماکنی که همان زیبائی های دنیای رم باستان را در خود دارند...