کتاب ضربه با چپ

کیفیت کتاب در حد نو می باشد .

هنوز ساعت 11 شب نشده بود که به خانه رسیده و درب را باز کردم . با همسرم در طبقه دوم آپارتمان چهار اشکوبه ای منزل کرده بودیم . وقتیکه وارد شدم آهسته صدا زدم ماری ؟ ولی جوابی نشنیدم . ابتدا کت و کراوات و بعد هم اسلحه و جلدش را که از شانه ام آویزان بود و محتویات جیب ها را درآورده و روی میز گذاشتم و پس از آن لباسها را بیرون و روی صندلی انداختم . چونکه جایمان تنگ و بجز یک جالباسی کوچک در یکی از اطاقهایمان محل دیگری نداشتیم . در تاریکی با احتیاط کامل از وسط میز و صندلیها گذشتم ...